دولت هاشمی از همان روزهای اول شروع به کارش آب پاکی را بر دست اقشار کم درآمد و زیان دیده و داغ دیده از جنگ تحمیلی ریخت و به آنها فهماند با توجه به اوضاع مملکتی و جو حاکم زندگی مردم اولویت دولت او نیست و او به دنبال آبادانی کشوری ویران از جنگ است .
اما هاشمی چنین نیتی نداشت و دنبال آبادانی مناطق جنگ زده و بر طرف کردن ویرانی ها نبود . هاشمی به دنبال تغییر معیار های اقتصادی و تبدیل نظام اقتصادی کشور به اقتصادسرمایه داری بود .
برای پیاده کردن این طرح هاشمی نیاز به تغییر قوانین کار داشت چراکه قانون کارگر و کارفرما بر اساس معیار های انقلابی تهیه شده بود و با این قوانین نمی شد نظام سرمایه داری را در کشور به کار انداخت .
هاشمی در اولین گام از تغییر قانون قانون استخدام رسمی را لغو کرد و قانون قراردادی را جایگزین کرد .
در این قانون کار فرما مجبور به استخدام رسمی نیرو نبودند و می توانستند هر زمانی که بخواهند کارگر و کارمند را اخراج کنند .
این قانون کثیف یک طرفه و به نفع کار فرما ها نوشته شده بود و باعث می شد سود سرشاری به جیب کار فرما سرازیر شود و امنیت شغلی برای هیچ کارگر و کارمندی وجود نداشت .
گام اول طرح را هاشمی برداشت و در گام بعدی قانون پیمانکاری را تصویب کرد . دراین قانون فعالیت شرکت های اجرایی وزارت خانه ها به حد اقل می رسید و به نوعی دست پای این شرکت ها را بستند و باعث شدند که خیلی از این شرکت ها ورشکسته و یا منحل شوند و از این طریق هزاران نفر بیکار می شدند .
قانون پیمانکاری یعنی وارد کردن سرمایه داران به نظام اقتصادی کشور .
مناقصه های سوری برگذار می شد و سرمایه داران مورد تایید هاشمی و اطرافیان او برنده این مناقصه ها می شدند اما مطلبی که باعث رنجش خاطر هر ایرانی آزاده می شود این بود که پروژهایی که در مناقصات چوب می خوردند را وزارت خانه ها و شرکت های تابع آنها به راحتی می توانستند انجام دهند آن هم با هزینه ای پائین اما این پروژه ها را گاهی به صد ها برابر قیمت واقعی آن به سرمایه داران هبه می کردند .
اما محور این طرح اطرافیان هاشمی و به خصوص فرزندان او بودند ، آنها در هیچ مناقصه ای شرکت نمی کردند اما پروژهایی که سود کلان و هزینه پایینی را داشت در اختیار می گرفتند بدون اینکه نامی از آنها در میان باشد ، به عبارت ساده تر شخصی که در مناقصه برنده شده بود یعنی برنده اش کرده بودند به عنوان پیمانکار فرزندان هاشمی کار می کرد و تمام منفعت این داستان در جیب آقا زاده ها بود .
پروژه ها یکی پس از دیگری با قیمت هایی بسیار بالا تر از هزینه واقعی به اطرافیان هاشمی می رسید و همین کافی بود تا مابقی آقا زاده ها هم از این سفره چرب و حرام ادعای سهم کنند و تعدا این پروژها آنقدر زیاد بود که به همه آنها هم برسد و لقمه ای از سفره هاشمی کم نشود .
چیزی که بوی گند این نان حرام را بیشتر می کند این بود که هیچ کدام از پروژهای انجام شده توسط آقا زاده ها و اطرافیان و سرمایه داران مورد حمایت هاشمی در مناطق عملیاتی و یا جنگ زده انجام نمی شد .
استان هایی که کمترین فعالیت در آن انجام می شد همان استان هایی بودند که بیشترین خسارت را از جنگ متحمل شده بودند ، استان خوزستان ، کردستان ، ایلام ، آذر باییجان غربی .
البته پروژهای نفتی رو که در این استانها قرار دارند را باید قلم گرفت .
نعداد زیادی از این پروژه ها نه صرفه اقتصادی داشتند و نه کارایی لازم رو ونه سنخیتی با اقلیم منطقه احداث داشتند .
بیش از صدها پروژه در زمان هاشمی بودجه کامل رو دریافت کردند اما نیمه کاره رها شدند .
تعداد زیادی از این پروژه ها هم تکمیل شد اما بعد از تکمیل شدن متوجه نقص و ایراد کار می شدند و هزینه بالایی برای برطرف کردن ایراد آن مصرف می شد ، سد لار یکی از پروژهای بزرگی بود که به این داستان مبتلا شد چراکه در جایی که سد سازی کردند تحقیقات زمین شناسی انجام نداده بودند و آب پشت دیواره سد به زمین فرو می رفت و برای رفع این گند کاری تونل انتقال آب با بودجه ای فراوان ساخته شد .
پروژه های زیادی بودند که برروی کاغذ انجام شدند و حتی یک بیل خاک این طرف و آن طرف نشد و تمام بودجه را کامل دریافت کردند .
این نوع پروژه ها بدترین نوع بودند چراکه به خاطر دزدی هایی که در آنها انجام میشد ساختار مناسبی نداشتند . این خیلی نامردیه که پروژه ای را صد ها برابر هزینه واقعی آن بودجه دریافت کند و باز هم از مواد مصرفی استفاده شده نیز کم کنند .
سدهایی که در استان گلستان احداث شد و نیازی به احداث این سد ها نبود اما ساخته شدند و با اولین فشار آب های روان حاصل از باران شکستند هزاران نفر مردم بی گناه استان گلستان را به کام مرگ بکشاند وهزاران هکتار از بهترین جنگل های کشور نابود شد و به زیر ساخت های استان مثل آب و برق و گاز تلفن و جاده ها و وووو خسارت جدی وارد شد این کار یکی از کثیف ترین کارهایی بود که در دولت هاشمی انجام گرفت .
در هشت سال دولت هاشمی فاصله طبقاتی رشد فزاینده ای داشت و اقشار کم درآمد هر روز زندگی سخت تری نسبت به دیروز خود داشتند .
تورمی که ناشی از فعالیت های اقتصادی و عمرانی به نفع سرمایه داران انجام می گرفت به شدت تورم زا بودند و گاهی این تورم به بیش از 70 % هم می رسید در مقابل حقوق کارمندان و کارگران و نیرو های لشکری کمترین رشد را پس از پیروزی انقلاب داشتند .
در دوران هاشمی همه بودجه دولت به مصارف عمرانی اختصاص داده می شد و سهم صنعت و تجارت و بهداشت و آموزش و پرورش بسیار ناچیز بود .
اما چه کسی لقب سردار سازندگی را به هاشمی داد ؟
این لقب لقبی بود که در خود دولت به هاشمی دادند و خیلی زود جراید آن را به خورد مردم دادند .
اما رفسنجانی با دارایی بی حد و حصرش به دنبال چیست ؟
حتم داشته باشید این ثروت برای نیتی خیر جمع آوری نشده ، با پول حرام نمی شود کار خیر کرد .
والسلام .