سلام علیکم 

بنده اهل طنز و طنازی نیستم و بیشتر زبانم به تلخی خو گرفته تا به شیرینی اما چه کنم که مجبور شدم اعتراض خودمان را در قالب طنز فریاد کنم ، پس با اجازه اساتید طنز افسران .

بسم الله

فریدون در جمع چند صد نفره محافظانش فرمود مرخص هستید می توانید بروید می خواهم چشمان مبارک و  قشنگ و مناظر زیبا کش حضرتمان را بر هم گذاریم .

محافظین عالی جناب فریدون قصد خروج داشتند که عالی جناب فریدون کبیر فرمودند ، بر بام این سرا چند ضد هوایی نسب کردید ، یکی از محافظین پاسخ داد که ای والا مقام ای دکتر و نه سرهنگ بر بام این سرای 10 ضد هوایی 4 لول به همراه سامانه بومی اس 200  نصب شده است خاطر آسوده دارید البته به محض تحویل سامانه  اس 300 آنرا جایگزین خواهیم کرد .

حضرت فریدون با همان چشمان قشنگ مناظر زیبا کش او را مرخص کرد و بر بالین خود تن آسود در پر غو جنابشان را یله فرمودند و اتفاقات امروز را مرور می فرمودند ، از اعتراض مشتی بی فکر هوچی گر جهنمی به جنابشان تا هزینه سنگین تهیه کارت هدایا و جلوس جنابشان بر اریکه شاهانه یک میلیارد تومانی و لبان زیبا و قشنگ مناظر زیبا کش را به تبسمی ملوکانه مزین فرمودند و در حدود سه کله قند و چهار قاشق مربا خوری در دل مبارکشان قند آب نمودند و همه تلخی ها سفر به دیار کاکوکا هارا از یاد بردند .

انگار نه انگار که جنابشان تا چند ماه پیش به نسب هزاران بنر حوشنود می گردیدند اما حالا به اریکه یک میلیاردی رضا می شوند و این همان پیشرفته ملوکانه و مختص مکتب نیاوران است که ملا اکبر بی ریش بی ریشه ای ملای آن مکتب وزین هستند .

بگذریم 

جناب فریدون خسته بودند اما به خواب نمی رفتند چرا که ایشان خو گرفته اند که  در وان شیرش در کاخ سعدآباد خستگی وا نهند و بعد بالین را متبرک به حضور حضرتشان کنند اما چه باید کرد که خدمت به رعایا محنت می طلبد و جناب دکتر عاشق رعیت است و الا چه کسی توان آن را دارد که خارج ازقصر شبی را به صبح رساند .

حضرت فریدون چشمان مناظر زیبا کش خود بر هم نهادند و در رویای ساخت کاخی بزرگتر از کرملین با شکوه تر از الیزه و مجلل تر از باکینگهام به خواب مبارک تشریف بردند و خواب را به قدوم مبارک جنابشان مفتخر کردند .

ساعتی گذشت و صدای دلنشین و مخملی و با شکوه  خر و پف عالی جناب دکتر خبر از عمق مبارک خوابشان می داد و چه سعادتی دارد آن عمق .

لبخند های زیبا ایشان بر لبان مناظر زیبا کششان خبر از رویایی شیرین می داد ، تاب نیاوردم و وارد خواب مبارک جنابشان شدم تا خدایی ناکرده  جسارتی در این خواب به ایشان نشود .

درحیاطی مشجر و زیبا بر تختی چوبین جواهر نشانی که نهری زلال از زیر آن می گذشت جناب دکتر رییس یله داده  بودند و مردی بالباس زرین و تاجی الماس نشان در کنار جنابشان ولو شده بودند و می گفتند و می خندیدن دانه های چون گهر انگوری را به دهان مبارک می انداختند .

جلوتر رفتم و تعظیم کردم جناب فریدون با لبخندی مناظر زیبا کش فرمودند ای تازه به دوران رسیده  ما در خوابمان هم از دست تو آسایش نداریم ، عرض کردم به جان حضرت شما دل آشوب بودم که این مرد بر شما جسارتی نکند .

جناب فریدون قه قه خندیدن اما این نوع از خنده های حضرتشان مناظر زیبا کش نیست چرا ؟

بروید از مناظر زیبا جویا شوید .

جناب فریدون به من فرمودند می دانی ایشان چه کسی هستند ؟

عرض کردم نه نمی دانم .

جنابشان فرمودند ایشان فتحعلی شاه قاجار هستند ، به خدمت ما شرف یاب شدند و بیشاز یک ساعت است که از جنابمان تشکر می کنند و هر چه به او می گوییم که چرا از جناب ما تشکر می کنی پاسخ نمی دهند .

فتحعلی شاه به عالی جناب فریدون فرمودند که ای والا مقام شما در مدت ریاست ملوکانه چه کرده اید که این مردم این قدر به ما لطف روا می دارند .؟

جناب فریدون دکتر حقوق  سر مبارک متبرکشان را به آرامی تکان دادند با لحنی آرام فرمودند خدمت کرده ایم به این رعیت بی چیز بی سواد که دکتر هم نیستند ، چرا چنین پرسیدی ؟

فتحعلی به جناب فریدون گفت که از زمانی که شما رییس جمهور شده ای دیگر کسی مرا لعن نمی گوید و مدتی است که از عذاب لعنت مردم آسوده ام .

من فهمیدم که فتحعلی چه گفت اما عالی جناب دکتر متوجه نشدند و با رفتن فتحعلی فرمودند این دیوانه برای چه وقت مارا گرفت ، داشتیم کاخ خود را در خواب بنا می کردیم ...